فکرخدا
خورشيد زيبا دوباره سرزد
پرنده شب دوباره پر زد
خروس خانه ترانه سرد داد
وقت سحر را به من خبر داد
آمدم بيرون در هواي باز
وضو گرفتم براي نماز
ديدم نشسته گنجشكي زيبا
بر روي شاخه آرام تنها
جيك و جيك ميكرد در آن صبح زود
گويي كه او هم فكر خدا بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی